مقدمه:
سالهاست گفته ام که اپوزسیون رژیم اسلامی چه راستش و چه چپش در لباس سازمانها و احزاب در اکثر موارد از حکومت اسلامی و حکومتهای غربی بسیار عقب هستند و گیج می زنند و بسیاری مواقع تحت تاثیر تبلیغات این جناح های ارتجائی مواضعی بامزه می گیرند. اینکه چرا اینجور است بحث مفصلی است و تلاش من هم روشن کردن چرائی هاست.
همینجا بگویم که دسترسی به اطلاعات و انالیزهای کارشناسی شده امروزه ابزار کلیدی تحلیل سیاسی است و از انجا که کنترل اطلاعات دست حکومتهاست نیروهای مخالف حکومتی بسیاری مواقع به تله می افتند و جامعه با سوتی های انها مواجه می شود و در روند نابودی اعتماد به اپوزسیون کمک می شود.
جنگهای روانی جایگاه بسیار مهمی در نبردهای کنونی بین حکومتها دارند که در تاریخ بی نظیر بوده. این جنگها اهداف بسیار مختلف و چند لایه ای دارند منجمله خنثی کردن طرف مقابل و منزوی کردن حامیان این حکومتها و نیروهای انها. امروزه حکومتها با استفاده از ابزارهای تکنولوژیک و هوش مصنوعی بیشتر در تحمیق افکار عمومی موفق هستند و لذا کمتر نیاز دارند از سرکوب مستقیم استفاده کنند.
انچه در قیام ۱۴۰۱ در ایران اتفاق افتاد و شکست این قیام را باعث شد را از این زاویه باید تحلیل کرد. قیام ایران و سرکوبش نمونه بسیار خوبیست برای تحلیل اثرات جنگهای روانی حکومتهای امپریالیستی و صهیونیستها از یکسو و حکومت اسلامی و متحدینش از سوی دیگر و ازادیخواهانی که متاسفانه منابع اطلاعاتیشان همانها بود که حکومتها ساخته اند یا بشدت کنترلش می کنند.
از این بحث مهم بگذرم می رسم به نکاتی پیرامون “بحران اخیر بین حکومت اسلامی و حکومت صهیونیستی:
(۱)ماجرای حمله به نمایندگی رژیم اسلامی در سوریه و کشتار اخیر فرماندهان سپاه پاسداران از سوی صهیونیستها
این اولین بار نبود که نیروهای صهیونیستی به ترور فرماندهان سپاه در ایران پرداختند اما اینبار خود مرکز نمایندگی سیاسی رژیم مورد حمله قرار گرفت که سابقه نداشت.
به جهت حقوق بین الملل زدن مرکز سیاسی حکومتها عبور از خط قرمز است و حمله به خاک اون کشور محسوب می شود.
حکومت امریکا بلافاصله به رژیم اسلامی خبر داد که “در جریان نبوده” و حکومتهای چین و روسیه محکوم کردند و حکومتهای متحد امریکا سکوت!
طبیعتا از دید اینها ترور بد است وقتی بر علیه خودشان باشد اما برعلیه دشمن ترور ثواب دارد!
حکومت صهیونیستی بسیار حساب شده و با اطلاع کامل اطلاعات امریکا و غرب این ترور را انجام داد چرا که هرگز توان ایستادن در مقابل امپراتوری حکومت اسلامی را ندارد و مجبور است چتر حمایتی انها را داشته باشد.
لذا این واقعه تروریستی با اطلاع امریکا و حکومتهای غربی انجام شد و پیامی به رژیم اسلامی و تجریکی بود تا رژیم وارد جنگ مستقیم بشود و در لجن فرورفتن صهیونیستها در غزه در گرد و خاک مخفی شود.
صهیونیستها توپ را انداختند به سمت زمین رژیم اسلامی و جنگ جدید روانی اغاز شد.
(۲)مضمون جنگ روانی دوطرف:
بلافاصله از سوی صهیونیستها و دستگاه تبلیفاتیشان یعنی انتر ناشنال و توابع همینطور جریانات راست پروغربی عربده مستانه کشیده شد و ادعا شد که رژیم اسلامی صعیف است و توان پاسخ ندارد و بادکنک است و چه و چه .
رژیم اسلامی که بارها توسط نیروهای صهیونیستی مورد ضربه قرار گرفته اینبار بر خلاف همیشه از زبان رهبر جانیش یعنی خامنه ای از “پشیمان کردن صهیونیستها” صحبت کرد و باران تبلبفاتی اونهم در استانه روز قدس در ایران براه افتاد و بنرهائی مبنی بر هدف قرار دادن رهبران نظامی اسرائیل.
راهیپمائی قدس امسال تلاش حکومت بود برای جمع کردن حامیانش که این روزها دچار تشویش و سرگیجه هستند و در قدرت حکومتشان شک کرده اند.
تبلیفات مدیای غربی هم روی این جنگ روانی تمرکز کرده و دنیا را منتظر “یک حمله تلافی” رژیم اسلامی متمرکز کرده اند که تحریک کنند رژیم یک قدم اشتباه بردارد و حکومت اسرائیل در بحران غزه فرار کند!
(۳)موضع حکومت اسلامی و متد جنگ روانیش:
بررسی متدهای برخورد رژیم اسلامی در طول بحران ۷ اکتبر به این سو همواره این بوده که در سایه بماند و از طریق نیروهای متحد خود در منطقه کارش را جلو ببرد.
از دید من این متد بهترین گزینه این حکومت بوده و تا بحال هم به اهداف خود کاملا رسیده. در حال حاضر استیصال حکومت صهیونیستی و اربابش حکومت امریکا در منطقه خاورمیانه از تمامی تاریخ بیشتر است و حکومت صهیونیستی با دستهای خودش مورد تنفر افکار عمومی دنیاست و حتی به اهدافش در ورود به غزه نرسیده و در لجنی که خود ساخته گرفتار است.
رژیم اسلامی در جریان این بحران ۶ ماهه بیشتر توان اتمی خود را بالا برده و بعید نیست که همین الانهم دارای بمب اتمی باشد و مذاکرات پشت پرده بین رژیم و حکومت بایدن از این روست که حکومت امریکا هم حوزه نفوذ رژیم اسلامی را برسمیت شناخته و تلاش داشته مستقیم وارد درگیری با این رژیم نشود.
در بستر این تاریخ ۶ ماهه استراتژی رژیم اسلامی حرکت در تاریکی بوده و تلاشهای مکرر حکومت صهیونیستی برای درگیر کردن مستقیم رژیم اسلامی تا بخال به شکست انجامیده.
لذا این ترور اخیر در سوریه تلاشی مکرر است برای وارد کردن رژیم به جنگ مستقیم و من بعید می دانم که حکومت اسلامی واقعا دهنه بدهد و استراتژی موفق خود را به کنار بگذارد.به رفم تبلیغاتی که در ایران راه انداخته.
(۴)درک بحران منطقه خاورمیانه در کانتکس روند گذار قدرت جهانی:
ماجرای ۷ اکتبر یک تحول ماهوی در روند سیاسی خاورمیانه بوده و تلاشهای حکومت صهیونیستی برای متحد شدن با حکومتهای عربی را بدجوری دچار شکست کرده.
امروز حکومت صهیونیستی حتی توسط متحدینش مثل اردوغان و حکومت ال سعود و حکومت مصر هم پس زده می شود.
به رغم تلاشهای نظامی حکومت صهیونیستی این حکومت وارد شدیدترین بحران سیاسی و اقتصادی و نظامی تاریخ خود شده و با جنایتش در غزه مورد نفرت جهان انسانهاست.
شکست سیاستهای امریکا و اروپا در اوکرائین در کنار وضع موجود خاورمیانه و تمرکز بی سابقه نظامی چین در اطراف تایوان و سنگر گرفتن نیروهای نظامی متحد امریکا در استرالیا و ژاپن تا اندونزی و منطقه شرق اسیا در کنار ایجاد پیمانهای امنیتی و اقتصادی ضد غربی به محوریت روسیه و چین صحنه جهان امروز را تغییر داده.
دلار بعنوان “پول بین المللی” مورد حمله جدی است که در تاریخ سابقه ندارد.
در این کانتکس با روند ۶ ماه اخیر جنگ خاورمیانه هر ادم عاقلی به این نتیجه می رسد که سیاستهای رژیم اسلامی و حرکت در سایه بسیار موثر بوده و در روند شکست استراتژیک صهیونیستها و امریکا در منطقه کمک کرده.
خارج از اینکه من چه موضعی نسبت به ماهیت پلید رژیم اسلامی داشته باشم اینها ردوس تحلیل من از زئوپولیتیک منطقه است.
این وضعیت طبیعتا بخشیش به ناتوانی نیروهای انقلابی در جنگ بین نیروهای ارتجاعی است که بحثی است جدا.
(۵)آیا تلاش برای عدم درگیری مستقیم علامت ضعف رژیم اسلامی است؟
بله! همانطور که تلاش حکومت امریکا برای عدم درگیری مستقیم با حکومت اسلامی علامت ضعفش هست!
هیجچ ادم عاقلی در دنیا خود را قدر قدرت بی بدیل نمی بیند.سیاستمداران بیشتر از مخالفانشان به صعفهای خود واقفند و در مورد ایران هم این صادق است.
حکومت اسلامی شاید در کشورهای متحدش بیشتر قدرت مردمی داشته باشد تا ایران! منابع مادی این رژیم در ایرانست و اما منابع اجتماعی این رژیم در منطقه پخش شده.
این بحث را من سالهاست گفته ام که رژیم اسلامی می تواند از ایران به کشورهای دیگر مهاجرت کند این توان را هم دارد! درست مثل داعش!
لذا اینکه رژیم اسلامی حرکت ر اسایه را انتخاب کرده با توجه به امکاناتش هست و عین عفلی که بکار برده و تا اینجا این استراتژی پاسخ داده.
حکومت امریکا که همواره ارباب حکومت صهیونیستی بوده یک چتر حمایتی ساخته که هر گرایشی که بخواهد با این حکومت درگیر شود باید لحاظ کند.
اگر حکومت صهیونیستی را امریکائیها تنها بگذارند یک هفته هم دوام نخواهد داشت خودشان بهتر می دانند.
لذا استراتژی برخورد با صهیونیستها همین باید باشد یعنی حرکت در سایه.این بخاطر لحاظ کردن توانها و ضعفهاست همانطور که امریکائیها می کنند و حکومتهای دیگر.
(۶)جایگاه نیروهای ازادیخواه ضد سرمایه داری و کمونیست چه باید باشد؟
اگر بپذیریم که جنگ روانی بین رژیم اسلامی و صهیونیستها برای توسعه منافع طبقات سرمایه داریست و ضد منافع طبقه کارگر سوال اینست که ما چه بکنیم؟
آیا کنار هیاهوهای صهیونیستها بایستیم؟ آیا کنار هیاهوهای رژیم اسلامی بایستیم؟
طبیعتا آدم عاقل حامی طبقه کارگر هردوی اینها و متدهاشان را افشا می کند.
جنبش برای صلح برای پایان جنایت در غزه برای پایان دادن به حکومتهای مذهبی در ایران و اسرائیل
برای پایان دادن به صهیونیزم و اپارتاید برای پایان دادن به حکومت اسلامی سرمایه داران و برای سازماندهی طبقه کارگر در منطقه و دنیا برای کسب قدرت سیاسی.
کمونیستها باید به افشای ماهیت تبهکارانه این حکومتها بپردازند.
پاشنه اشیل حکومت اسلامی اعتصاب عمومی طبقه کارگر و سازماندهی قیام مسلحانه توده ایست.
پاشنه آشیل رژیم صهیونیستی امروز غزه است و باید صهیونیزم را از منطقه به زیر کشید.پاشنه اشیل جنبش های اسلامی ارتجاعی مثل حماس و جهاد اسلامی ادامه صهیوننیزم است.همانطور که صهیونیستها یک روز هم بدون ادامه اسلامیها توان ماندن ندارند.
این واقعیتها را باید توضیح داد.
طبقه کارگر ایران و رهبرانش نمی توانند انترناسیونالیزم پرولتری را فدای ناسیونالیزم اسرانی کنند.طبقه کارگر قدرتش را از انترناسیونالیزم می گیذد.تا رهبران کارگری ایران حق مردم غزه را برای زندگی برسمیت نشناسند و به مبارزه با صهیونیزم موضع نگیرند و سکوت کنند در سطح رهبری جامعه انسانی نخواهند بود.
اینها هم بخشهای دیگری از مواضعی که چپ و کمونیزم را در ایران شایسته رهبری می کند.